عاشق باش
عاشق باش


تو خیابون داشتم میرفتم که از دور دیدم خانمی داره میاد که انگار روسریش درصد خیلی کمی از سرش رو پوشونده! نزدیکتر که شد چشمم افتاد و متوجه شدم روسری سرش نیست اصلا!
بهش که رسیدم با عصبانیت بهش گفتم: خانم اینجا شهر هرته؟! یه جوابی داد که نشنیدم چی گفت، ولی روسری رو از روی شونه اش برداشت و گذاشت روی سرش.

تحلیل:
یه روزی تو این جامعه یه عده چادر رو از سرشون برداشتن و مانتویی شدن؛ اصلا طبیعی و عرف نبود. یه عده هم بهشون تذکر دادند اما خیلی ها هم تذکر ندادند تا وقتی مانتو کاملا عادی شد؛ دیگه امروز ما به مانتویی تذکر نمیدیم.
یه روزی یه عده دو سه سانت از موهاشون رو از روسری دادند بیرون؛ اول خیلی عجیب بود. بعضی ها تذکر دادند؛ خیلی ها هم تذکر ندادند. بعدا کم کم طبیعی شد تا جایی که امروز ما حتی به کسی که مقدار کمی از موی سرش بیرون باشه، با اینکه کار حرام داره انجام میده، معمولا تذکر نمیدیم. چون دیگه توی جامعه جا انداختنش!
همینطوری پیش اومدیم و کم کم روسری ها از جلوی سر تا فرق سر رفت عقب. از پشت سر هم تا جای خوبی اومد بالا! مانتوها روز به روز کوتاه تر شد تا شد شبیه پیراهن. جوراب ها از پاها دراومد. پاشنه ی کفش ها بلند شد. پاچه ی شلوار ها کوتاه شد. لباس ها خیلی تنگ شد. آستین ها اومد بالا. یقه ها هم از جلو و هم از پشت باز شد. همه ی این اتفاقات به سرعت افتاد و به سرعت هم طبیعی شد و کسی نتونست جلوشونو بگیره.
این روزها توی خیابون روسری ها از سر بعضی ها می افته. بعد از چند ثانیه درستش میکنن. اما کسی بهشون چیزی نمیگه. این خانمی که من امروز دیدم داشت مقدمه ی یه اتفاق تازه رو می چید. این که روسری بیفته و توجهی نکنه و درستش نکنه و مدت زیادی رو همینطوری توی خیابون راه بره. اگه مثل گذشته باشه باز هم کسی چیزی بهش نمیگه و به زودی این اتفاق هم طبیعی میشه.
کم کم وقتی میبینه روسریش میفته و کسی چیزی بهش نمیگه، دفعه ی بعدی از خونه که میخواد بیاد بیرون روسری رو روی شونه اش میذاره و میاد بیرون. چون میدونه کسی مشکلی باهاش نداره. دیری نمیگذره که روسری رو دیگه با خودش حمل نمیکنه.

بیشتر توضیح ندم؛ خودتون پیش بینی بقیش رو بکنین، تا جایی که فرقی بین بین پوشش در ایران و اروپا نباشه ...

راستی؛ اینقدر به خودمون و مهارت ها و آموخته هامون در راه واجب فراموش شده اعتماد نکنیم. دعا هم بکنیم، هم برای کمک کردن خدا در این راه، هم برای اصلاح جامعه و هم برای فرج آقا که انشالله پایان بدبختی هامون باشه.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهپنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, توسط maral
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.